دربست

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سفر پیاده اربعین» ثبت شده است

همه می گویند نمی شود...

جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۴۸ ب.ظ

همه می گویند نمی شود. می گویند امسال خیلی سخت گرفته اند. می گویند امسال حتی گفته اند ویزا هم تهیه کنید بعد تو می خواهی با کارت ملی بروی؟

این روز ها وقتی این حرف ها را از اطرافیانم می شنوم بدجور دلم می گیرد. راستش می ترسم. می ترسم از نطلبیدن آقا.


***

 

رفقایم می دانند. وقتی دلم می گیرد معمولا مداحی گوش می دهم. زمزمه این روزهای من شده این مداحی:


منی که کبوترم...

  • محمد دارینی

حال این روزهای من

دوشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۲ ب.ظ

دسکتاپ این روزهای من

شب عاشورا وقتی کربلا برنده شدم یا به اصطلاح رفقا کربلایی شدم حال و هوای عجیبی داشتم. چهره بچه هایی که حسرت کربلا به دلشان مانده بود خیلی دیدنی بود. آنشب هر کس را که می‎دیدم دارد با حسرت نگاهم می‎کنم به طرفش می‎رفتم و او را بغل می‎کردم و می‎گفتم: ان‎شاالله فردا شب شما هم کربلایی میشی.

گذشت آن روزها که فکر می‎کردم کربلا رفتن به همین راحتی است که آخر هیئت اسمت را بخوانند و یک عده بیایند و سرشان را بگذارند روی شانه‎ات و اشک بریزند که خوش بحالت که توفیق داشتی و بعد از چند روز هم راهی کربلا شوی.

این روزها فکر کردن به شب عاشورای هیئت خودمان بدجور اذیتم می‎کند. این روزها نگاه کردن به ساعت یکی از رفقا که داده بود تا ببرم متبرکش کنم اشکم را درمی‎آورد. این روزها دیدن عکس پیرمردی که تقریبا همه کارهایش را برای کربلا رفتن کرده بود (از گذرنامه گرفته تا کارهای دیگرش) ولی مهلت پیدا نکرد که برود بدجور نگرانم می‎کند.

این روزها، بیشتر از قبل، به مرگ فکر می‎کنم. می‎ترسم که مهلت رفتن پیدا نکنم.



پی‎نوشت:

عکس مربوط به صفحه دسکتاپ این روزهای سیستمم است.

لازم به ذکر است عکس آقا و آن جمله‎هایی که چند روز پیش فرمودند هیچ ربطی به مطلبم ندارد. مقصود آن بیت شعر گوشه صفحه است.

  • محمد دارینی