دربست

۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

تاکسی دار ها

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۴۵ ب.ظ


دیروز بود سوار تاکسی شدم

وقتی تقریبا به نیمه های راه رسیدم فهمیدم که پول ندارم

به این فکر میکردم که چجوری بهش بگم...

تو راه بودیم که یه ماشین دیگه یه دفعه پیچید جلو ما

این بنده خدا هم اعصابش به هم ریخت و هر چی دلش میخواست به اون بنده خدا گفت

من تو اون لحظه با خودم می گفتم:با اون که فقط یه بی احتیاطی کرد اینجوری رفتار کرد خدا بخیر کنه عاقبت ما رو...

خلاصه وقتی میخواستم پیاده بشم به راننده گفتم:آقا بی زحمت یه لحظه صبر کن تا برم از اون مغازه آشناس پول بگیرم بیارم

راننده ی محترم با کمال احترام و آرامش و دقیقا با همین لحن گفت:برو داداش،فدای سرت،هر وقت هم دیگه رو دیدیم با هم حساب میکنیم

منم که اصلا باورم نمیشد نه تعارفی نه...

در رو بستم و اون منطقه رو سریعا ترک کردم و در افق محو شدم

هدفم این بود که حمایتی کرده باشم از تمام راننده تاکسی های گلمون که واقعا زحمت میکشن و خدمت می کنن

والسلام


  • محمد دارینی

و باز هم....

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۰۵ ق.ظ

چرا مردم ما انتقاد پذیر نیستند؟

امشب تو هیئت یه نشریه پخش شد که حاصل زحمت دو تا از بچه فعال های هیئت بود

یکی از مطالب وبلاگ من هم توفیق پیدا کرد تا در این نشریه چاپ بشه

من هم نزدیک مداح محترم هیئت که خیلی هم دوسش دارم نشسته بودم داشتم چای می خوردم

ایشون وقتی مطلب من رو خوند رو به سر دبیر(مثلا سر دبیر) نشریه کرد و ...

از چهره اش مشخص بود که خیلی ناراحت شده

گفت:آقا لطفا به هیئت ما کار نداشته باشید

اون بنده خدا هم که شوکه شده بود اشاره به من کرد

یه نگاه عاقل اندر به ما کرد و بعدش هم یه لبخند تلخ زد و آخرش هم بدون خداحافظی گذاشت رفت(البته بنده خدا حواسش نبود که خداحافظی نکرد)

این جریان که پیش اومد من به این نتیجه رسیدم که هیچ وقت مطلبی که برای وبلاگ نوشته میشه برای نشریه خوب نیست

والسلام

 

  • محمد دارینی

کار فرهنگی

سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۵۷ ب.ظ

یه چند تا آدم خوب و با تجربه میخوان یه کاری بکنن

نه آقا نمیخوام جوک بگم...این درد دل تقریبا یک ساله منه

چند تا جوون میخوان یه کار به قول خودشون فرهنگی بکنن اما متاسفانه به تنها چیزی که فکر میکنن محتوای کاره

یکی نیست بهشون بگه آقــــــــــــــا...

یا کار رو شروع نکنید یا هم اگه شروع میکنید خوب شروع کنید

یه کاری اگه میخواد به شوخی و الکی گرفته بشه همون بهتر که شروع نشه

نمیخوام بگم من همه چی بلدم و در کارهایی که به من ربطی نداره دخالت کنم

میخوام بگم وقتی مسئول یه کاری برای اون کار وقت نمیذاره و خیلی وقت ها خیلی چیز ها رو به مسئولیتش ترجیح میده باید قبول کنیم که این کار به جایی نمیرسه (ضمنا این جمله من خطاب یا طعنه به هیچ کسی نیست)

چند سال پیش ما با چند تا بچه هیئتی خواستیم یه هیئت هفتگی راه بندازیم که خوشبختانه هم موفق شدیم ولی فقط دو جلسه از این هیئت برگزار شد...چرا؟؟؟؟

چون ما اولا مسئول هیئتی که واقعا هیئت براش دغدغه باشه نداشتیم

چون مسئول هیئت ما فقط یه حرف یاد داشت همیشه می گفت:برای هیئت تبلیغات کنیم تا هیئت شلوغ بشه

چون فکر میکردیم هیئت هر چی شلوغ تر باشه تاثیر بیش تری داره

چون هیچ وقت فکر نمیکردیم که باید یه کاری بکنیم تا خود مخاطب جذب بشه نه اینکه به زور تبلیغات و جنگولک بازی یه جوون رو یه ساعت بنشونیم که بعد هم که بره انگار نه انگار هیئت بوده

نمیدونم شاید خیلی دارم جو میدم

یا شاید هم خیلی ها با خوندن این مطلب بهشون بر بخوره و ناراحت بشن و ....

نه اینکه برام ارزشی نداشته باشه نارحتی دیگران ولی هر آدمی ممکنه از حرفای دیگران برداشت غلط بکنه

این هم دست من نیست

 

 

 

  • محمد دارینی

این چه غمیست...

شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۰۹ ب.ظ

حتی آسمان هم طاقت نیاورد...


باران



  • محمد دارینی

کفش سال

شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۰۹ ق.ظ

هیچ چیز مثل راه رفتن با یک کفش و راحت و شیک و با کلاس و گرون و با کفی ژله ای به آدم انرژی نمیده

کفش سال





ضمنا این کفش تا الان جنجال بر انگیز ترین کفش سال شناخته شده است

  • محمد دارینی

لبخند یار

چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۱۶ ق.ظ

وقتی ماجرا را تعریف می‌کرد آن چنان لبخندی بر لبانش بود که انگار نه انگار ...

لبخند این یار چه می کند؟؟ این عین جمله خودش است : «به عشق لبخند حضرت آقا جلو رفتم»

ای کاش...

ای کاش قدر علی های زمانمان را می دانستیم

ای کاش کمی بیشتر هوایشان را داشتیم

ای کاش وظیفمان یادمان نرود

همان چیزی که علی خوب انجامش داد

  • محمد دارینی

هفت سین صوتی

يكشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۰۹ ب.ظ

از نظر عده ای معدود و بی سواد که از جای معدودی تغذیه می شوند هفت سین قبلی که روی این وبلاگ گذاشته شد بسیار خنک بوده و فضای اینترنت آنها را در این روز های بهاری سرد کرده است

بنابر این تصمیم گرفته شد هفت سین دیگری ارائه شود:

سیم میکروفون

سیم باند

سوت کشیدن باند ها

سبز بودن سیم میکروفون

سقف باندی(منظور باندی که قرار است به سقف نصب شود)

سر کاظم (منظور سری است که کاظم آقا در هنگام افتضاح بودن صوت تکان می دهد)

سوتی (منظور سوتی های خودم هنگام تنظیم صوت)

  • محمد دارینی

هیئتی ها

شنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۰۹ ب.ظ

شب بود داشتم از هیئت بر می‌گشتم وقتی رسیدم خونه مهمان داشتیم یکی از دوستان پدرم که با من خیلی صمیمی بود

همینکه رسیدم از جا بلند شد و روبوسی چربی با هم کردیم

جویای حال و احوال شد بعد هم پرسید تا این وقت شب کجا بودی محمد آقا؟

رفتارش را حدس می زدم گفتم هیئت

با حالت تعجب گفت هیئت(!!!)؟؟ این وقت سال؟؟

الان که نه محرم است نه فاطمیه ؟؟

ماجرای هیئت هفتگی مان را برایش گفتم که کاش نمی گفتم

ییهو داغ کرد و صدایش را بلند کرد و شروع کرد به حرف های همیشگی

جوونای ما رو دارن به چه راهی میکشن

زندگی که همش گریه نیست

همین کارا رو میکنید که جامعه ایران انقدر غم زده و فقیره دیگه

و خیلی دیگه از این حرفا که بار اولش هم نبود می گفت

خلاصه اینها را گفت و چایش را خورد و چند تا نصیحت به ما کرد و رفت

آن شب تا صبح خوابم نبرد

به این فکر می کردم که چرا افکار آدمها انقدر  با هم فرق دارد

دوست داشتم کاری کنم تا طرز دید او نسبت به هیئت و بچه هیئتی ها تغییر کند

تا حدود ساعت 3 چشم بر هم نگذاشتم

هیئت که نمیاد

بله باید کاری کنم تا خارج از هیئت با فضای هیئت آشنا بشه

نظرم رو با مسئول هیئت در میان گذاشتم

تا شاید موافقت بشه و ما هم بتونیم یه کم ثواب کنیم

 

 

 

  • محمد دارینی