تاکسی دار ها
دیروز بود سوار تاکسی شدم
وقتی تقریبا به نیمه های راه رسیدم فهمیدم که پول ندارم
به این فکر میکردم که چجوری بهش بگم...
تو راه بودیم که یه ماشین دیگه یه دفعه پیچید جلو ما
این بنده خدا هم اعصابش به هم ریخت و هر چی دلش میخواست به اون بنده خدا گفت
من تو اون لحظه با خودم می گفتم:با اون که فقط یه بی احتیاطی کرد اینجوری رفتار کرد خدا بخیر کنه عاقبت ما رو...
خلاصه وقتی میخواستم پیاده بشم به راننده گفتم:آقا بی زحمت یه لحظه صبر کن تا برم از اون مغازه آشناس پول بگیرم بیارم
راننده ی محترم با کمال احترام و آرامش و دقیقا با همین لحن گفت:برو داداش،فدای سرت،هر وقت هم دیگه رو دیدیم با هم حساب میکنیم
منم که اصلا باورم نمیشد نه تعارفی نه...
در رو بستم و اون منطقه رو سریعا ترک کردم و در افق محو شدم
هدفم این بود که حمایتی کرده باشم از تمام راننده تاکسی های گلمون که واقعا زحمت میکشن و خدمت می کنن
والسلام
- ۲ نظر
- ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۵