دربست

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

آرزوی چند ساله!

پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۳۳ ب.ظ


روبروی ضریح که می ایستی و با خانوم درد دل می کنی آرامش می گیری. آخر حرف هایی که نمیتوانی به هیچکس بگویی به خانوم میگویی. وقتی ضریح را بغل می کنی و دست هایت را توی پنجره هایش قلاب می کنی آرامش بیشتری می گیری. احساس می کنی که فقط تو هستی و خانوم. هیچ کس نیست که بخواهد مزاحم باشد.

خیلی وقت بود از بغل کردن ضریح بی بهره بودم. آخر عادت ندارم توی آن شلوغی جلو بروم. راستش نمی خواهم به خاطر آرامش گرفتن من چند نفر دیگر...

امروز بعد از سال ها توانستم ضریح را در آغوش بگیرم. ضریحی که نزدیک تر است به خانوم. چند دقیقه ای ضریح را بغل گرفتم و هر چه می خواست دل تنگم برایش گفتم.

  • محمد دارینی

حال این روزهای من (2)

جمعه, ۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۵۸ ب.ظ

این روز ها حالم اصلا خوب نیست. غیر از مشکلی که شاید بعد ها به وبلاگم گفتم این ماجرای کشته شدن زائران خانه ی خدا بدجور روی دلم سنگینی می کند. نمی توانم تصور کنم که کشته شدن آن همه زائر آن هم طی دو حادثه در یک هفته فقط یک اتفاق بوده باشد. شاید اگر ماجرای کشته شدن زائران به همان حادثه اول ختم میشد می توانستم خودم را قانع کنم که همه اش یک اتفاق بوده است. اما الان نمی دانم چطور باید قانع شوم که هیچ کم کاری و اجحافی درکار نبوده است. آخر نمیتوانم تصور کنم در یک اجتماع بیست میلیونی انقدر کشته ها کم است یا اصلا وجود ندارد که هیچ وقت اعلام نمی شود ولی در یک اجتماع کم تر از پنج میلیون نفری 130 نفر فقط از هموطنانم کشته می شوند. البته از نظر عربستانی ها که همه این ها اتفاق بوده است. اصلا از نظر آن ها این جنگ ها هم همه اش اتفاق است و جلو اتفاق را هم که نمی شود گرفت.

***

نمی دانم از این به بعد باید با این تناقضی که پیش آمده چه کنم؟ تناقض میان نقش پرچم شان و عمل شان.

  • محمد دارینی