...
خیلی دوست دارم زود ایام شهادت تمام شود و پیرهن مشکیام را در بیاورم.
وقتی چشمم به پیرهنم میافتد...
- ۴ نظر
- ۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۸
خیلی دوست دارم زود ایام شهادت تمام شود و پیرهن مشکیام را در بیاورم.
وقتی چشمم به پیرهنم میافتد...
وزیر امور خارجه: آمریکا با یک بمبش میتواند تمام سیستم نظامی ما را در هم بشکند.
وزیر علوم: متاسفم که سیستم اطلاعاتی کشور انقدر عقب مانده است.
خود رئیس جمهور: بروید به جهنم...
مشاور فرهنگی رئیس جمهور: رئیس جمهور عصبانی نبود ولی صریح بود.
فرمانده کل قوا: اگر غلطی از رژیم صهیونیستی سر بزند، جمهوری اسلامی تل آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد.
میگوید راحت بنویس.
آخر چه جوری؟!!
میدانم، راحت نویسی یک هنر است.
اما من نمیتوانم...
نمیتوانم راحت بنویسم وقتی یک بچه در کمین سیستمم نشسته و با صدای روشن شدن سیستم حتی از خواب برمیخیزد.
قبول کنید؛ نوشتن برایم سخت است، وقتی باید با یک دست تایپ کنم و با یک دست، جلو بچه را بگیرم که نزدیک سیستم نیاید.
جالب شدهاست اوضاع و احوال امروز سیاست جهان.
یکی آن طرف مشغول مذاکره است و یکی این طرف مشغول خون دادن...
کمی به دور و برت نگاه کن...
سرگرم شدهایم...
چند روز بود این ماجراها خیلی برام دغدغه شده بود. خواستم کاری بکنم.
ما وبلاگ نویس ها تنها جایی که میتوانیم خودمان را خالی کنیم وبلاگمان است. شروع کردم به نوشتن.
چند خطی که نوشتم برای خودم سوال بود که این مطلب من تکراری نیست؟ خب بچهها این مستند رو دیدند دیگه!
مطلبم را ادامه ندادم. بی خیال شدم.
امروز رفتم به وبلاگ دوست عزیزم مطلبش را که خواندم دیدم دقیقا همان چیزهایی بود که من میخواستم بنویسم (حتی عکسها هم همان بود)
فقط چند نکته را کم داشت:
اساس تیم بارسا اسرائیلی است. یعنی رئیسهای بارسا یا اسرائیلی هستند یا با اسرائیل رابطه دارند.
رفتن بازیکنانی مثل ابراهیموویچ یا مربی مشهوری مثل گواردیولا هم به همین دستهای پشت پرده اسرائیل مربوط است.
چند روزه که بدجور احساس تنهایی و مریضی میکنم.
کی باورش میشه کسی که هر روز وبلاگش رو بروز میکرد سیزده روز وبلاگش بدون هیچ مطلبی بمونه و هر کس هم سر میزنه...
نمیدونم چی شدم ولی چند روزه هر چی به ذهنم میاد یا اشکال پخش داره یا...
فکر کنم باید یه سری به دکترم بزنم.