دربست

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روز هشتم» ثبت شده است

روز هشتم

دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۲۳ ب.ظ

با انگشت‎هایم روزها را می‎شمرم. به غیر از انگشت‎های دست چپم سه تا از انگشت‎های دست راستم هم بالا آمده‎است. روز هشتم است.

***

ساعت 8:42 است. روبروی در نیمه‎باز حجره به کتاب‎خانه تکیه می‎دهم و روز هشتم می‎نویسم. محمدمراد (هم‎حجره‎ام) از بعداز صبحانه خوابیده‎است و ظاهرا برای کلاس هم نمی‎خواهد بیدار شود. مرتضی (هم‎حجره‌ام) کنارش دراز کشیده‎است و کتاب احکام را دستش گرفته‎است و پیش مطالعه می‎کند. توی ذهنم دارم به این فکر می‎کنم که هفته‎های قبل، تا قبل از اینکه اینجا بیایم این ساعت کجا بودم. مشغول چه‎کاری بودم. چیزی یادم نمی‎آید. اصلا از ساعت‎هایِ هشت‎و‎نیمِ یک‎ماهِ قبلِ زندگی‎ام، چیزی یادم نیست. اینجا سحرخیزتر شده‎ام.

 

  • محمد دارینی