قولی که دیر شد
دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۴۲ ب.ظ
" قول ما دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد "
با دیدن این عکس یاد این غزل افتادم از قیصر
لبخند تو خلاصهی خوبیهاست
لختی بخند ، خندهی گل زیباست
پیشانیت تنفس یک صبح است
صبحی که انتهای شب یلداست
در چشمت از حضور کبوترها
هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست
رنگینکمان عشق اهورایی
از پشت شیشهی دل تو پیداست
فریاد تو تلاطم یک طوفان
آرامشت تلاوت یک دریاست
با ما بدون فاصله صحبت کن
ای آن که ارتفاع تو دور از ماست