آخه دیگه چقدر کم کاری...
پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۰۹ ب.ظ
چند روز قبل بود،رفته بودم یه مجلس عروسی که ارکس داشتند و ...
(البته قابل به ذکر است که من روحم هم خبر نداشت که اینجا از این خبر ها هم هست ولی باز هم دیر رفتم ولی هنوز تمام نشده بود)
خلاصه رفتیم و نشستیم و پذیرایی شدیم که یک دفعه شروع کردند.
سرم را چرخاندم دیدم برای یک محل بسته و سقف دار چهار تا باند ولوم پنجه ی توپ گرفتند و گذاشتند چهار طرف مجلس(شاید بگید باند ها مال خود ارکس بوده ولی من رفتم پرسیدم گفتند فقط یکی از باند ها مال اوست)
داشتم شاخ در می آوردم؛با خودم فکر می کردم اگر هیئت ما فقط یه کم اینجوری خرج می کرد چی می شد...
خلاصه چشمتان روز بد نبیند ییهو همه ی چراغ ها خاموش شد و چند تا از این لیزر ها(که خواهشمند است اگر اسمش را میدانید بگویید تا ما هم بدانیم)روشن شد و آنجا بود که یاد آن وقتی افتادم که چند تا بچه هیئتی برای یک هالوژن ساده گیر کرده بودند(اتفاقا آن را هم که پرسیدم گفتند مال خود تالار نیست کرایه کرده ایم)
ناز شستشان...
به لطف خدا چند ماه بعد یک عروسی دعوت شدیم که گروهی از بچه حزب اللهی ها دعوت شده بودند و اجرای برنامه می کردند(خیلی دلم می خواست قسمتی از مراسم را اینجا بذارم ولی این ترافیک محدود اینترنت نمی گذارد)
در آن مراسم یک و فقط یک باند واقعا داغون تهیه شده بود(صد رحمت به باند های هیئت خودمان)
البته یک میکروفون هم داشتند از آنهایی که سالها پیش میرزا محمد برای مسجد محله خرید.
حالا مقایسه کنید که چقدر ما انرژی می گذاریم و خرج می کنیم و چقدر آن ها...
انصافا درست است؟!!!!
- ۹۳/۰۲/۱۸