قضاوت...
- ۵ نظر
- ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۲۷
گاهی مرور خاطرات گذشته شیرین است. مثلاً نگاه کردن آلبوم عکسها یا مرور دفترچه خاطرات. البته اگر بخواهم امروزیتر بگویم میشود گفت مرور پیامکهایی که طی یک ماه بین دو نفر ردوبدل شده است. البته سیستمعاملهای جدید این مرور خاطرات پیامکی را سادهتر کرده است.
گاهی وقتها نگاه کردن به پیامکهای ردوبدل شده بین من و دوستانم آنقدر به من انگیزه و شادی میدهد که خودم را برای چند لحظه خوشبختترین فرد عالم میبینم ولی وقتی به دوستانم فکر میکنم که دوست خوبی مثل من دارند، میفهمم که خوشبختتر از من هم وجود دارد.
جالب شدهاست اوضاع و احوال امروز سیاست جهان.
یکی آن طرف مشغول مذاکره است و یکی این طرف مشغول خون دادن...
کمی به دور و برت نگاه کن...
سرگرم شدهایم...
چند روز قبل یکی از مسئولین صوت یکی ازهیئت های بزرگ کشور تصادف کرده و زیر تیغ جراحان رفت.
من هم خودم را موظف می دارم اعلام کنم که برای این دوست و هم یار ما در عرصه ی خادمی آقا،دعا بفرمایید که شفا پیدا کرده و به هیئت برگردند.
برای اطلاعات بیشتر به روزنامه های کثیرالانتشار مراجعه نکنید چیزی پیدا نمی کنید.
هیچکس در این مملکت به ما مسئولین صوت توجه نمیکند.
آنقدر رنجم می دهند آنان که نظر می گذارند ولی پیگیر پاسخش نیستند
و آنقدر خشنودم می کنند آنان که نظر که می گذارند هیچ پاسخ پاسخ نظر هایشان را هم می دهند
دنیا رو می بینی؟
چه شب ها که برایش بیدار ماندم تا صبح
ولی آخرش چه...
با تهمتی خوب جواب زحماتم را داد...