دربست

۱۶ مطلب با موضوع «کم نوشت» ثبت شده است

قضاوت...

شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۲۷ ب.ظ

همیشه از قضاوتهای عجولانه میترسم. گاهی وقتها تصمیم میگیرم در رابطه با یک شخص یا حتی عالم شهرم چند خطی بنویسم اما آنقدر میترسم که دستم به قلم نمیرود.

این تنها ترسی است که هیچ وقت دوست ندارم از بین برود.

 

  • محمد دارینی

مرور خاطرات

شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۵۵ ق.ظ

عکس های خاک بر سری

گاهی مرور خاطرات گذشته شیرین است. مثلاً نگاه کردن آلبوم عکس‌ها یا مرور دفترچه خاطرات. البته اگر بخواهم امروزی‌تر بگویم می‎شود گفت مرور پیامک‌هایی که طی یک ماه بین دو نفر ردوبدل شده است. البته سیستم‌عامل‌های جدید این مرور خاطرات پیامکی را ساده‌تر کرده است.

گاهی وقت‌ها نگاه کردن به پیامک‌های ردوبدل شده بین من و دوستانم آن‌قدر به من انگیزه و شادی می‎دهد که خودم را برای چند لحظه خوشبخت‌ترین فرد عالم می‎بینم ولی وقتی به دوستانم فکر می‏‎کنم که دوست خوبی مثل من دارند، می‎فهمم که خوشبخت‎تر از من هم وجود دارد.

  • محمد دارینی

سیاست امروز جهان

يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۰۹ ب.ظ


جالب شده‎است اوضاع و احوال امروز سیاست جهان.

یکی آن طرف مشغول مذاکره است و یکی این طرف مشغول خون دادن...

کمی به دور و برت نگاه کن...

سرگرم شده‎ایم...

  • محمد دارینی

ما مظلومیم...

دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۰ ق.ظ


چند روز قبل یکی از مسئولین صوت یکی ازهیئت های بزرگ کشور تصادف کرده و زیر تیغ جراحان رفت.

من هم خودم را موظف می دارم اعلام کنم که برای این دوست و هم یار ما در عرصه ی خادمی آقا،دعا بفرمایید که شفا پیدا کرده و به هیئت برگردند.

برای اطلاعات بیشتر به روزنامه های کثیرالانتشار مراجعه نکنید چیزی پیدا نمی کنید.

هیچکس در این مملکت به ما مسئولین صوت توجه نمی‎کند.

  • محمد دارینی

رنج...

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۲۴ ب.ظ


آنقدر رنجم می دهند آنان که نظر می گذارند ولی پیگیر پاسخش نیستند

و آنقدر خشنودم می کنند آنان که نظر که می گذارند هیچ پاسخ پاسخ نظر هایشان را هم می دهند

  • محمد دارینی

دنیا رو....

چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۱۶ ب.ظ


دنیا رو می بینی؟

چه شب ها که برایش بیدار ماندم تا صبح

ولی آخرش چه...

با تهمتی خوب جواب زحماتم را داد...


  • محمد دارینی