دربست

مجموعه موجودات مجموعه (3)

دوشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۳:۱۱ ب.ظ

محسن هاشم آبادی

چند روزی‎ست تیم تحقیقاتی ما به لایه‎های پنهان دیگری از زندگی این موجود پیبرده که لازم دانستم شما را نیز در جریان این لایههای پنهان بگذارم تا این قسمت از مجموعه را کامل کردهباشم.

ما به تازگی اسنادی از پیچیدگی زیاد این موجود پیدا کردهایم. مثلا یکی از این اسناد که خیلی هم قدیمی است و به سال ها پیش برمی‎گردد نشان می‎دهد این موجود به شدت با ربات ها سروکار دارد. یعنی می شود گفت با ربات ها زندگی می کند.

تصویر اسناد پیدا شده:

 

شایعاتی در مورد این موجود مطرح است که بیان میکند اصلا این موجود خودش هم یک ربات است. البته تیم تحقیقاتی ما با انجام آزمایش‎های فراوان و انتشار نتیجه آن‎ها این موضوع را تکذیب کرده است. متن تکذیب تیم تحقیقاتی دربست به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

اخیرا شایعاتی در مورد یکی از موجودات مجموعه منتشر شده است که لازم دانستیم مردم را در جریان این شایعات قرار بدهیم.

ما (تیم تحقیقاتی دربست) به عنوان مجهزترین تیم تحقیقاتی کشور که در این زمینه مطالعه دارد ربات بودن این موجود را تکذیب می کنیم. آزمایشهای ما نشان می دهد این موجود دارای درصد قابل توجهی "احساس" است که فعلا و به دلیل مشکلات به وجود آمده در سیستم زیستی اش این احساسات را نمی تواند ابراز کند.

امید است منبع این شایعات به زودی پیدا شده و به مراجع قضایی تحویل داده شود.

"تیم تحقیقاتی دربست، ۱۰ اردی‎بهشت ماه ۱۳۹۴"



پی نوشت:

+ به دلیل محرمانه بودن بعضی جنبه های زندگی این موجود، از نشان دادن تصویر اسناد موجود در این کتاب ها معذوریم.

+ محسن هاشم آبادی

***



محسن هاشم آبادی (۱)

هادی سیاوش کیا


  • محمد دارینی

خوب نبود!

سه شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۱۶ ق.ظ


علی: سلام محمد، خوبی؟

محمد: سلام، ممنون، شما چطوری؟ کار تازه‎ات کی چاپ می‎شه؟

علی: الان تو مرحله‎ی ویراستاریه. یه کار جدیه.

محمد: کار قبلیت رو خوندم. خوب نبود.

علی: می‎دونم. راستش خودم هم زیاد روش وقت نذاشتم. اصلا شخصیت‎های داستان جا نیفتادن. قهرمان اصلی داستان اصلا کار خاصی انجام نمی‎ده. داستان هم موضوع خاصی نداره. فضاسازی هم که خیلی بده. بعضی غلط‎های املایی و اشتباهات ویراستاری هم که داغونش کرده بود.

محمد: اما فوق العاده بود!

  • محمد دارینی

خواب!

دوشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۱۲ ق.ظ

                     

از پدر و مادرمان گاهی اوقات می شنویم که در قدیم مردم بعد از اینکه نماز مغرب را می خواندند و گاهی هم شام می خوردند، می خوابیدند. صبح هم قبل از طلوع خورشید بیدار می شدند و بعد از نماز می رفتند سرکارشان.

با این اوضاع اگر بیاییم به ساعات خواب بشر امروز نگاهی بیندازیم می بینیم که کاملا نسبت به گذشته تفاوت کرده است. یعنی انسان ها امروز تا نیمه شب بیدارند و صبح هم با چشمانی پف کرده از خواب بیدار می شوند. بعضی دانشمندان و صاحب نظران در این زمینه اختراع برق و روشنایی را عامل این مشکل می دانند. آن ها معتقدند با روشن شدن شب ها توسط نیروی برق آدمی تمایل پیدا کرده است که ساعات بیشتری از شب را بیدار بماند. و هر چه بیشتر با زمان به سمت جلو می رویم با پیشرفت علم و فناوری مشاغلی ایجاد شده است که افراد مجبور شده اند که شب ها بیدار باشند و بر عکس روز ها بخوابند.

بنا بر تحقیقات انجام شده انسان برای سالم بودن باید خواب راحت و آرامی داشته باشد. دانشمندان می گویند در بدن انسان از حدود ساعت 9 شب تا 7 صبح یک سری عملیات انجام می شود که نیاز دارد بدن انسان در حال خواب و آرام باشد.

انسان از نظر زیست شناسی جزو موجودات روزکار به حساب می آید. یعنی بدن انسان طوری تنظیم شده است که در شب استراحت کند و روز را سرحال و شاداب به کار بپردازد. این جاست که کم خوابی یا بی خوابی های عده ای روی کار روز آن ها تاثیر زیادی دارد. دانشمندان می گویند افرادی که شب دیر می خوابند یا اصلا نمی خوابند سهم بیشتری از سرطان را به خود اختصاص می دهند. به عقیده دانشمندان این افراد بیشتر دچار بیماری های روانی می شوند. 

  • محمد دارینی

فراموشی!

يكشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ب.ظ

-        (پسر در حالی که از در وارد می‎شود) سلام مامان!

-        (مادر در آشپزخانه پای گاز است) سلام پسرم. کجا بودی؟!

-        (در حالی که به طرف مادر می‎آید) خودت گفتی برو نون بخر!!!

-        من پرسیدم من چی گفتم؟! گفتم کجا بودی؟

-        خب رفته بودم نونوایی دیگه.

-        نونوایی؟! نونوایی برای چی؟

-        مگه خودت نگفتی برو نون بخر؟

-        سوالم رو با سوال جواب نده. میگم رفتی نونوایی چیکار کنی؟

-        (در یخچال را باز می‎کند و پارچ آب را برمی‎دارد) رفتم نون بخرم.

-        نون برای چی؟

-        بیا این قرص‎ها رو بخور تا بگم برای چی!

 

 

 



-        اِ... پسرم! پس نون‎ها کو؟!

-        گذاشتم تو یخچال مامان... 

  • محمد دارینی

قاب ظریف!

شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲ ب.ظ



به نظر شما آقای ظریف در عکس فوق در چه حالی است که انقدر پیروزمندانه به افق نگاه می‎کند؟

1.      در این لحظه آقای ظریف با پیروزی! در مذاکرات به افق های دور نگاه می‎کند و عزمش را جزم می‎کند برای رسیدن به آن افق‎ها.

2.      آقای ظریف در حال ژست گرفتن برای دوربین است.

3.      آقای ظریف در حال شنیدن نقدهای یک منتقد درباره بند هفتم بیانیه لوزان است.

4.      اصلا آقای ظریف به افق نگاه نمی‎کند.

 

به 10 نفر از شرکت کنندگان، یک دستگاه برس حمام از طرف شرکت برادران بررسی اهدا خواهد شد. 

  • محمد دارینی

آرزوی عبادت

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۵۶ ب.ظ

سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوح


سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوح


سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوح


هورا...


***


خدا مدتی‎ست آرزوی همین عبادت ما را دارد...

  • محمد دارینی

آرزو نکنید!!!

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۲۸ ب.ظ


امشب شب آرزوهای ما نیست.



خیلی وقت است خدا آرزو دارد بندگانش را در این حال ببیند.





پی نوشت:

قبول باشه!

  • محمد دارینی

خود درگیری مزمن

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۵۴ ب.ظ

یادش بخیر طنزهای مهران مدیری. طنز شب های برره. یادش بخیر مانوری که برره ای ها از دشمن فرضی شکست خوردند. آن وقت ها می شستیم پای تلویزیون و یک دل سیر به این چیز ها می خندیدیم.

در حاشیه را این روز ها تحت هر شرایطی دنبال می کنم. اینکه مانور بیمارستانی را آن قدر جدی میگیرند و مریض های فرضی را حتی تا اتاق عمل هم می برند برایم خنده دار است.

با شنیدن خبر تمام این تصویر ها آمد جلوی چشم هایم. طنز های دیروز و امروز، به واقعیت تبدیل شده. بله. آن ها طنز نبود. واقعیت بود. الان داریم کشور هایی که در مانور نظامی و در مقابله با دشمن فرضی 4 کشته و زخمی می دهند.

 

پی نوشت:

 4 کشته و زخمی در تمرین نظامی عربستان و پاکستان

  • محمد دارینی

نویسندگی (2)

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۴۵ ب.ظ

وقتی از دوستان وبلاگ نویسم می پرسم که چرا وبلاگتان بروز نمی شود می گویند "درگیر کاری هستم و این روزها خیلی سرم شلوغ است." راست هم میگویند. سرشان واقعا شلوغ است. این را می شود از قیافه شان هم فهمید.

این روز ها درگیر تدوین فیلمی هستم که خیلی برایش وقت گذاشته شده تا رسیده به اینجا. از فیلم برداری گرفته تا مراحل ساختش. حالا که رسیده به تدوین من هم خودم را ملزم می دانم تمام وقتم را بگذارم برایش. اما گاهی وقت ها واقعا خسته می شوم. مثلا وقتی هرکار می کنم آن چیزی که می خواهم نمی شود. البته این جور مواقع یا از خودم ناراحت میشوم که چرا هنوز آنقدر حرفه ای نیستم که این کارها برایم آب خوردن باشد و یا از فیلم بردار که چرا فیلم بهتری نگرفته است. معمولا این جور مواقع پناه می برم به نرم افزاری به نام ورد. نرم افزار خوبی است. من یکی خیلی قبولش دارم. بازش که می کنی یک صفحه سفید می بینی که باید پرش کنی. باید آنقدر حرف بزنی که پر شود. حرف هایی که فقط وبلاگت می تواند بشنود.

پی‎نوشت:

هنوز حرف هایم با وبلاگم درباره فیلم تمام نشده.

  • محمد دارینی

خانه‎ای کنار ابرها

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۰۱ ب.ظ

                                  

شیار143 منتقدهای زیادی داشت. البته ناگفته نماند خیلی‎ها هم ازش تعریف کردند و جایزه‎های زیادی هم بهش دادند. فیلم در نظر مردم خیلی محبوب بود ولی در نظر منتقدان آن‎قدر جذاب نبود. به همین خاطر هم فروش زیادی داشت. فروشش را از ماندگاری‎اش روی پرده سینمای شهرمان فهمیدم. آخر سینمای شهر ما جوری است که به هر چیز فکر می‌کند غیر از ارزش هنری یک فیلم. شرط می‎بندم مدیریت این سینما یا اصلا فیلم ها را نمی‎بیند یا چیزی از هنر  و سینما و فیلم بارش نیست. سازوکار سینمای ما این جوری است که اگر فیلم فروشش خوب باشد تا یک ماه هم روی پرده می‎ماند ولی اگر فروشش کم باشد با این که فیلم صدها سیمرغ هم برده باشد باز در عرض یک هفته از روی پرده کنار می‎رود. مثلا همین فیلم معراجی‎ها. حدود یک ماه بود با اقتدار روی پرده ماند. با این که اصلا فیلمی نبود که ارزش وقت گذاشتن داشته باشد. ولی در عوض فروش خوبی داشت در سینما ها. بگذریم.

وقتی حسم بعد از دیدن شیار را با حس عجیبم بعد از دیدن خانه ای کنار ابر ها مقایسه میکنم، می‎بینم اصلا قابل قیاس با هم نیست. تا الان در سینما و در حال دیدن فیلم بغض کرده بودم ولی هیچ وقت بغضم نترکیده بود. موقع دیدن فیلم چ یا شیار بغض کردم ولی موقع دیدن خانه ای کنار ابر ها بغض کردم و با ضربه های خیلی خوبی که این فیلم به مخاطب می‎زد اشک ریختم. خیلی وقت بود با فیلمی انقدر حال نکرده بودم. خانه ای کنار ابر ها ضربه های به موقع و خوبی می‎زد. در طول فیلم یک داستان ساده را دنبال می‎کردی ولی ضربه های هوشمندانه و به موقع یک دفعه تمام تصوراتت را درباره پایان فیلم تغییر می‎داد. سرحالت می‎کرد. شیار این طور نبود. شیار از همان اول معلوم بود آخرش چه می‎شود. به نظرم شیار مثل اکثر فیلم های ایرانی پایانی معمولی داشت. نوع فیلمنامه‎ی شیار هم به گونه ای نبود که بشود ضربه ایجاد کرد. من شخصا در شیار حال و هوای جنگ را حس نکردم ولی در خانه ای کنار ابر ها حال و هوای جنگ و انتظار یک دختر کوچولو برای آمدن پدرش را بهتر حس کردم. آن مشکل زمان هم که در شیار خیلی ها بهش گیر دادند در خانه ای کنار ابر ها خیلی خوب رعایت شده بود. گذر زمان به خوبی حس می‎شد و در عین حال مخاطب سر حال بود. حوصله اش سرجایش بود. شیار اگر میخواست گذر زمان را خوب نشان دهد به نظرم خیلی کسل‎کننده می‎شد.

با این که برای دیدن "ساکن طبقه وسط" سینما رفته بودم و اصلا انتظار این فیلم را نداشتم و یک جورایی قبل از شروع فیلم خورد تو ذوقم ولی کم کم با تعریف هایی که شنیدم از فیلم کمی میلم برای دیدن فیلم بیشتر شد (همیشه یک همراه خوب میتواند شما را به آینده امیدوار کند. به دیدن فیلم. البته یک همراه آگاه به مسائل روز نه کسی که نیم ساعت آخر فیلم را دیده و هیچ وقت هم احساس من در وجودش نمی نشیند).

در خانه ای کنار ابر ها همه چیز خلاف انتظار مخاطب اتفاق می‎افتد. حرف های شیرین دختر کوچولوی فیلم گاهی اوقات در اوج بغض به کمکت می‎آید تا بتوانی بغضت را نگه‎داری برای آخر فیلم تا به جبران گریه نکردن مادر شهید اشک هایت سرازیر شود. البته از آخر فیلم زیاد خوشم نیامد. فقط گریه داشت. راستش این که به این موضوع تکراری پرداخته بود خیلی مطابق میلم نبود. گریه نکردن مادر یک شهید چیز خیلی بزرگی است ولی انقدر تکرار شده که دیگر دارد شبیه به صدای آقای علی فانی میشود.

 

  • محمد دارینی