فراموشی!
يكشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ب.ظ
- (پسر در حالی که از در وارد میشود) سلام مامان!
- (مادر در آشپزخانه پای گاز است) سلام پسرم. کجا بودی؟!
- (در حالی که به طرف مادر میآید) خودت گفتی برو نون بخر!!!
- من پرسیدم من چی گفتم؟! گفتم کجا بودی؟
- خب رفته بودم نونوایی دیگه.
- نونوایی؟! نونوایی برای چی؟
- مگه خودت نگفتی برو نون بخر؟
- سوالم رو با سوال جواب نده. میگم رفتی نونوایی چیکار کنی؟
- (در یخچال را باز میکند و پارچ آب را برمیدارد) رفتم نون بخرم.
- نون برای چی؟
- بیا این قرصها رو بخور تا بگم برای چی!
- اِ... پسرم! پس نونها کو؟!
- گذاشتم تو یخچال مامان...