نویسندگی (1)
شنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۱۶ ب.ظ
داشتم مینوشتم. ذهنم مشغول درست کردن جمله ها و قاطی کردن طنز به آنها بود. چیزی به ذهنم رسید برای آخر همین مطلبی که داشتم مینوشتم. یک پایان خوب. ایده فوق العاده بود. اگر پایان داستان اونجوری تمام میشد میتوانست کل مطلب را قشنگ کند. دوست نداشتم نوشتنم را رها کنم و مشغول نوشتن پایان قصه شوم. راستش میترسیدم داستان از دستم دربرود و نتوانم ادامهاش بدهم. گذاشتمش برای آخر. با خودم گفتم «خب وقتی رسیدم به آخرش مینویسمش دیگه. اون ایده رو هم استفاده میکنم.»
داستان را با این که موضوعش را خیلی دوست داشتم هیچ وقت نتوانستم تمامش کنم...
- ۹۳/۱۲/۰۲