دربست

۵۲ مطلب با موضوع «بی شوخی» ثبت شده است

18 سالگی من

چهارشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۳۸ ق.ظ

شهادت در شب تولد

چند روز دیگر راهی ام برای جهاد. اسم جهادش را نمیدانم چه بگذارم. جهاد با نفس. جهاد علمی یا... اصلا شاید همه اش باشد.

چند روز دیگر تولدم است. نمیدانم به انجا رسیده ام که بتوانم در این جهاد شهید شوم یا نه. نمی دانم امسال که روز تولدم در حال جهاد هستم چه اتفاقی قرار است بیفتد. اصلا شاید اتفاقی هم نیفتد. فقط این را می دانم تولد امسالم مثل سال های پیش نیست. آدم های سال های پیش دور و برم نیستند. امسال تولدم را باید با رزمنده ها جشن بگیرم.

 

 

این عکس را هم عجالتا داشته باشید تا در آینده ان شاالله داستانی برایش پیدا کنم. 

شهادت

  • محمد دارینی

غلام حسین...

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۹ ب.ظ


فقط غلام حسین بودن است که مانده است و به دردش می خورد. 

  • محمد دارینی

گل های شمعدانی همه دور من هستند...!

شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۳ ب.ظ


این روز ها آدم های گل زیاد دور و برم پیدا می شوند. دوستان گل و دوست داشتنی ام. اما دوستان گلم از نوع شمعدانی اند. «گل های شمعدانی همه دور من هستند...!!!» از دور جذاب به نظر می رسند و قابل اعتماد ولی وقتی دست روی شانه شان می گذاری و میخواهی حرف بزنی بویشان خفه ات می کند. راستش پشیمان شده ام از حرف زدن با دوستانم. 

  • محمد دارینی

پیشواز!!!

چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۳ ق.ظ

رمضان...

زود آمدی! هنوز در خط اول مناجات مانده ایم.


 ***


وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ...

  • محمد دارینی

تناقض های خنده دار ما!

سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۲۵ ب.ظ


خبر اول:

میثاقی دیگر با شهدا، امروز، ساعت ۱۶...


خبر دوم:

یارانه خرداد ماه از امشب قابل برداشت است.


***

 

چه تناقض قشنگی است بین خبر های ساعت ۱۴. تناقض بین پول و عشق. تناقضی که می تواند خنده دار هم باشد.

  • محمد دارینی

چقدر خوب می‎شود...

شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۴۰ ب.ظ

یک عمر نمازم را در حرمت شکسته خواندم.

 

چه خوب می شود اگر توفیق بدهد بتوانم نمازم را هم کامل بخوانم. 





+ عکس


  • محمد دارینی

فراموشی!

يكشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ب.ظ

-        (پسر در حالی که از در وارد می‎شود) سلام مامان!

-        (مادر در آشپزخانه پای گاز است) سلام پسرم. کجا بودی؟!

-        (در حالی که به طرف مادر می‎آید) خودت گفتی برو نون بخر!!!

-        من پرسیدم من چی گفتم؟! گفتم کجا بودی؟

-        خب رفته بودم نونوایی دیگه.

-        نونوایی؟! نونوایی برای چی؟

-        مگه خودت نگفتی برو نون بخر؟

-        سوالم رو با سوال جواب نده. میگم رفتی نونوایی چیکار کنی؟

-        (در یخچال را باز می‎کند و پارچ آب را برمی‎دارد) رفتم نون بخرم.

-        نون برای چی؟

-        بیا این قرص‎ها رو بخور تا بگم برای چی!

 

 

 



-        اِ... پسرم! پس نون‎ها کو؟!

-        گذاشتم تو یخچال مامان... 

  • محمد دارینی

آرزوی عبادت

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۵۶ ب.ظ

سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوح


سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوح


سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوح


هورا...


***


خدا مدتی‎ست آرزوی همین عبادت ما را دارد...

  • محمد دارینی

آرزو نکنید!!!

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۲۸ ب.ظ


امشب شب آرزوهای ما نیست.



خیلی وقت است خدا آرزو دارد بندگانش را در این حال ببیند.





پی نوشت:

قبول باشه!

  • محمد دارینی

ما پیامبرمان را دوست داریم...

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۳۱ ب.ظ

آهای شارلی...

ما عاشق پیامبرمان هستیم...

هر کس هم بخواهد پایش را از گلیمش درازتر کند عاقبت خوبی ندارد.


پی نوشت:

بچه هیئتی های عاشق محمد صلوات الله علیه در اینجا ببینید.

اینجاها را هم بخوانید:

کاه گل عاشق

پاورقی عاشق

سرگذر عاشق

ضربدر عاشق

  • محمد دارینی